دوباره و دوباره

فقط برای یک انعکاس کوچک

اون آقا همش تو فکره. مهم نیست فکر چی. مهم اینه که همه ش توش باشه.

1: چشمهایت را ببند. نفسی عمیق بکش و آرام باش. احساس آرامش می کنی. به آرامی دست هایت سنگین می شوند، سپس پاها و پس از آن تمام بدنت. با شماره سه چشمهایت را باز می کنی و می بینی جای دیگری هستی.

یک

دو

سه

[2 چشمهایش را باز می کند و با پوزخند به آینه نگاه می کند و می رود.]

نور کم می شود. صدای فریاد های 1 به گوش می رسد. تاریکی.

دوباره

زاک در بر گیرنده‌ی معنایی نیست؛ توالی حروف است بر صفحه کلید. 

خیلی چیزا تو این دنیا در برگیرنده‌ی معنایی نیستند؛ بیخود خودمون رو درگیر معنا دادن به چیزای بی‌معنی‌ای که میشه ازشون لذت برد نکنیم.